سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت پنجاه و هفتم :
- به جای اینکه با نگاه کردن صورت منو سوراخ کنی حرفتو بزن، دو ساعته منتظریم جونت دربیاد یه چیزی بگی!
مهرداد بعد از این جمله یه گاز گنده به ساندویچش زد، انگارنهانگار میلاد داشت با تعجب نگاهش میکرد که دهنش چنین قابلیتی برای باز شدن داره!
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پرسپکتیو
00بعید می دونم این کاری که میلاد میخواد بکنه کار انسانی واز این جور چیزا باشه🧐بیشتر به حماقت شبیهه🤦🏻با رفتن پیش معصومی همه چیز بدتر میشه فکر کنم🤦🏻😢مرسی زهرا جون🥰انتظار تا پارت بعدی😭🤦🏻